السلام ای تشنه کام کربلا
السلام ای خامس آل عبا
ای لبانت بوسه گاه فاطمه
ای خجل از تو فرات و علقمه
بر لب دریا لبت خشکیده بود
از عطش کی اصغرت خوابیده بود
کودکانت جملگی بی تاب آب
دور از چشم یتیمان تو خواب
آب دریا بود مهر مادرت
حسرتش می سوخت حلق اصغرت
تا به روز حشر آب از تو خجل
پای عقل ماست از صبرت به گل
غلامعلی رجائی
1395/3/22
صفحه قبل
صفحه بعد