دلِ سوخته دلها، بُوَد محفل زینب
امان از دل زینب امان از دل زینب
همان داغ برادر، بود قاتل زینب
امان از دل زینب امان از دل زینب
---
دو چشمش به برادر، دو دستش به سلاسل
نگاهی به حسینش، نگاهی سوی قاتل
کند گریه به زخمِ، سرش، چوبه ی محمل
که از خون جبین، سرخ شده محمل زینب
امان از دل زینب امان از دل زینب
---
سر از سنگ شکسته، قد از غصّه خمیده
به دل داغ برادر، ز رخ رنگ پریده
شرارش به دل زار، سرشکش به دو دیده
بوَد از همه عالم، فزون مشکل زینب
امان از دل زینب امان از دل زینب
---
فلک محو کمالش، ملک مات جمالش
شکسته کمر کوه، ز اندوه و ملالش
کند تا به سر نی، تماشای هلالش
چرا اشک دو دیده، شده حایل زینب
امان از دل زینب امان از دل زینب
---
همه زندگیش بود، غم و رنج و مصیبت
شده ظلم و ستمها، به او جای مودّت
گمانم که ز آغاز، در این عالم خلقت
به خون دل زهرا، سرشته گِل زینب
امان از دل زینب امان از دل زینب
غلامرضا سازگار
89/9/29
صفحه قبل
صفحه بعد