فلک بر عمه ی سادات، جسارت کی روا با شد
که هجده محرم زینب به روی نیزه ها باشد
واویلا آه وواویلا
بگو آئینه ی رویت،چرا خاکستری رنگست
پذارایی زمهمانان، در این مهمانسرا سنگ است
واویلا آه وواویلا
دلم سوزد که لب تشنه، سرت از تن جدا کردند
عزیز جان من دیدی، تو را از من جدا کردن
واویلا آه وواویلا
مپرس از من چه سان کوفی، ما کرده پذیرایی
چوماه نو خمیدم من، شده زینب تماشایی
واویلا آه وواویلا
1387/10/30
صفحه قبل
صفحه بعد