در ره عشق عجب شهرت و نامی دارم
هر دم از جانب محبوب پیامی دارم
داستانی است مرا بر سر هر ره گذری
بر سر هر گذری، شورش عامی دارم
آن شنیدی که کشیدند مسیحی بر دار؟
بر سر نیزه نگر، بین چه مقامی دارم
خواهر غم زده! از کوفه مکن ناله هنوز
در نظر طشت زر و مجلس شامی دارم
تا نگویی ز تو من غافلم از گوشه ی چشم
هر طرف می گذری، با تو کلامی دارم
از غم تشنگی اکبر ناکام هنوز
نتوان گفت که خشکیده چه کامی دارم
آیتی راست، توقّع که به هنگام رحیل
بر سرش آمده گویی که غلامی دارم
آیتی بیرجندی
در غلتان ص 100
89/10/6
صفحه قبل
صفحه بعد