کربلا را میسرود این بار، روی نیزهها
با دو صد ایهام معنیدار، روی نیزهها
نینوایی شعر او از نای هفتاد و دو نِی
مثل یک ترجیع شد تکرار روی نیزهها
چوب خشک نِی به هفتاد و دو گل آذین شدهست
لالهها را سر به سر بشمار روی نیزهها
زخمی داغ اند این گل های پرپر، ای نسیم
پای خود آرامتر بگذار، روی نیزهها!
یا بر این نیزار خون امشب متاب ای ماهتاب
یا قدم آهستهتر بردار روی نیزهها
قافله در رجعت سرخ است و جاده فتنهجوش
چشم میر کاروان بیدار روی نیزهها
زنگیان آیینه میبندند بر نِی؟، یا خدا
پرده برمیدارد از رخسار روی نیزهها؟
صوت قرآن است این؟ یا با خدا در گفتگوست
روبهرو، بیپرده، در انظار روی نیزهها
یاد داری آسمان! با اختران خورشید گفت:
وعده دیدارمان این بار روی نیزهها
با برادر گفت زینب،راه دین هموار شد
گر چه راه توست ناهموار روی نیزهها!
ای دلیل کاروان! لختی بران از کوچهها
بلکه افتد سایه ی دیوار روی نیزهها
صحنه ی اوج و عروج است و طلوع روشنی
سیر کن سیر تجلّیزار روی نیزهها
چشم ما آیینهآسا غرق حیرت شد، چو دید
آن همه خورشید اختربار، روی نیزهها
محمد علی مجاهدی
89/10/6
صفحه قبل
صفحه بعد