دل سوزان بود امروز، گواه من و تو
کز ازل داشت بلا، چشم به راه من و تو
من به تو دوخته ام دیده تو برمن، از نی
یک جهان راز نهفته به نگاه من و تو
اُسرا با من و راس شهدا با تو به نی
چشم تاریخ ندیده است، سپاه من و تو
روی تو، ماهِ من و ماه تو، عباس، امّا
ابر خون ساخته پنهان، رخ ماه من و تو
آیه خواندن ز تو، تفسیر ز من تا دانند
که به جز گفتن حق نیست گناه من و تو
هر دو نستوه چو کوهیم برِ سیل امّا
عشق، دل گرم شد از سردی آه من و تو
مدعی خواست که از بیخ کند ریشه ی ما
بی خبر زآن که غروب است، پگاه من و تو
علی انسانی
دل سنگ آب شد، ص 362
89/10/6
صفحه قبل
صفحه بعد