مدینه کاروان از ره رسیده
غریب و بیکس و مهنت کشیده
تماشا کن که زینب بی حسین است
رسیده از سفر قامت خمیده
دم پیری بی یاور شد، عزادار برادر شد
دو چشمانش از غم تر شد
زدم ناله، خودم دیدم، غم دلبر
زدم بوسه، به قدی خم، بر آن حنجر
وای حسین وای ۳
برای جد خود روضه بخوانم
نما گریه بر آن قد کمانم
کنار قتله گه کردم صدایت
تماشا کرده ای اشک روانم
دمی که سینه سنگین شد
محاسن از خون رنگین شد
جسارت بر همه دین شد
نمی گویم، چه شد از آن، همه غوغا
همین پیراهن از او مانده یا جدا
وای حسین وای ۳
انیس سینه ام آهی حزین است
به یاد علقمه قلبم غمین است
دگر سوغاتیم یک مشک پاره
برای مادرم ام البنین است
کجا بودی ام البنین، که با عمود آهنین
شده سقا نقش زمین
ز بعد او، عدو رویش، به ما وا شد
شبیه خارجی ها با، حرم تا شد
قاسم نعمتی
1396/8/22
صفحه قبل
صفحه بعد