شد غرق خون زغم دل غم پرور حسین
آمد بس از زمانه جفا بر سر حسین
با اشک و آه کرد چو رو سوی خیمه گاه
جز شصت و چاز زن نبدی لشگر حسین
گفتی زفرط واهمه شد عرش سرنگون
افتاد چون ززین به زمین پیکر حسین
زینب به آه و ناله در آمد به قتلگاه
خنجر نهاد شمر چو بر حنجر حسین
خورشید منکسف شد و شد ماه منخسف
تا شد به نوک نیزه ی اعدا سر حسین
آه از دمی که با لب خشکیده زیر تیغ
سوی فرات بود دو چشم تر حسین
لیلا دریده جامه ز تن چون زتیغ کین
شد پاره پاره جسم علی اکبر حسین
پشت علی به خلد، کمان شد ز بار غم
آمد چو تیر بر گلوی اصغر حسین
سیراب، وحش وطیر زآب فرات بود
از تشنگی کبود لب دختر حسین
آتش ز سوز سینه ی زهرا زبانه زد
بگذاشت در تنور چو خولی سرحسین
گردون سیه نمود به بر چون کبود شد
از ضرب چوب کینه سر انور حسین
"جودی" درید جامه ز بیطاقتی به بر
کردند پیرهن چو برون از تن حسین
1390/11/10
صفحه قبل
صفحه بعد