به بزم گریه همرنگ غروبم
به زیر ابر ستار العیوبم
تسلای دلت اشک محبان
خدا صبرت دهد آقای خوبم
--
در این ده شب صدای نو فلک وای
نوای ناله ملک و ملک وای
شهیدان سرخوش و ما مانده ایم و
دم یا لیتنا کنا معک وای
--
منم زینب که معنای وفایم
منم که فانی راه بقایم
منم یک زن ولی در اوج غیرت
امیر فاتح کرب و بلایم
--
به زهرایی شبیه مادرم من
به مولایی بسان حیدرم من
حسینم رفت اما دین به جا ماند
به تنهایی امیر لشکرم من
--
کلید گنج اسرار حسینم
چو عباسم علمدار حسینم
حسینم گر به مقتل آرمیده
من امشب چشم بیدار حسینم
--
اگرچه زیر بار غم خمیدم
وگر جام بلا را سر کشیدم
اگرچه جسم بی سر دیدم اما
به غیر از عشق و زیبایی ندیدم
--
همین امروز دیدم دلبرم رفت
یگانه سایه روی سرم رفت
فرات و اشک خیمه موج می زد
لب تشنه حسینم از حرم رفت
--
به مقتل دیده های دخترش بود
که تیغ دشنه روی حنجرش بود
تمام لحظه های سر بریدن
سرش بر روی پای مادرش بود
--
زبان گفتنم آتش گرفته
ز کعب نی تنم آتش گرفته
حرم می سوخت طفلی داد می زد
که بابا دامنم آتش گرفته
--
غم تو آتشی بر جان ما زد
یکی آتش به جان خیمه ها زد
یکی انگشت و هم انگشترت برد
یکی راس تو را بر نیزه ها زد
--
تو رفتی و میان خیمه ماندیم
تیمم کرده چادر را تکاندیم
نشسته خسته با دستان بسته
همه با هم نماز خویش خواندیم
1390/9/15
صفحه قبل
صفحه بعد