دل هر خیمه می سوزد، به احوال دل زینب
که بر باد ستم رفته، تمام حاصل زینب
واویلا آه و واویلا - واویلا آه و واویلا
زنی نبود که نالان نیست، همه در آه و واویلا
همه گریان در این صحرا، ولی مجنون شده لیلا
واویلا آه و واویلا - واویلا آه و واویلا
ز بس سیلی زده دشمن، ببین بر طفل و، بر رویش
در این صحرا زغم رویش، شده همرنگ با مویش
واویلا آه و واویلا - واویلا آه و واویلا
مپرس از من ز کعب نی، چها خصم تو با او کرد
ولی سربسته می گویم، کبوتر را پرستو کرد
واویلا آه و واویلا - واویلا آه و واویلا
خودم دیدم در این صحرا،گل من دست و پا می زد
سنان بر پهلوی او بود و زهرا را صدا می زد
واویلا آه و واویلا - واویلا آه و واویلا
تو اینجایی و من بی تو، به سرعزم وطن دارم
ز هجده یوسفم با خود، فقط یک پیرهن دارم
واویلا آه و واویلا - واویلا آه و واویلا
1390/9/15
صفحه قبل
صفحه بعد