این همه شانه اش از بار فلک خم شده است
با علمدار حرم تازه شده هم شانه
لااقل یک نفر از آن در و همسایه نگفت
زینب ای بانوی تفسیر بفرما خانه
مجلس آراسته بود و همه بودند، همه
همه نامحرم و بی قید، همه بیگانه
طوری آمد که صدا کرد شکوه زینب
زینب آمد به سوی بزم ولی مردانه
دور ناموس خدا جمله زنان حلقه زدند
حال زینب شده شمع و دگران پروانه
چه جلالی چه وقاری ست به زینب دادند
خواهر شاه نشسته چقدر شاهانه
نیستم دختر زهرا اگر ای کاخ نشین
با غرورم نکنم کاخ تو را ویرانه
گر دهان نجست را به بدی باز کنی
می زنم بر دهنت ای پسر مرجانه!
به خدا هیچ زمان فکر نمی کردم من
بگذارند کنار سر تو پیمانه
باید الان تو روی دامن زینب باشی
چند روزی ست که موی تو نخورده شانه
علی اکبر لطیفیان
1401/5/23
صفحه قبل
صفحه بعد