هر جا سخن از زینب و دروازه شام است
ساکت به تماشا ننشینید، حرام است
دستی که به سر میزنی از این غم عظمی
یادآور فرق سر و سنگ لب بام است
یک سر به سر نیزه عیان است ببینید
مانند هلال است ولی ماه تمام است
هجده قمر از نوک سنان تابد و مردم
پرسند ز هم: پس سر عباس کدام است؟
مردم نزنید از همه سو سنگ بر این سر
والله امام است امام است امام است
زوّار برادر شده بر نی سرِ عباس
هم اشک به رخ، هم به لبش عرض سلام است
هر کوچه پر از هلهله و خنده و شادی است
از شام بپرسید مگر عید صیام است؟
با یاد سر و چوب و لب و ناله زینب
انگار جهان در نظرم مجلس شام است
باید همه از مرد و زن شام بپرسید
ناموس الهی ز چه در محضر عام است؟
هرخانه که در سوگ حسین است سیه پوش
«میثم» در آن خانه غلام است غلام است
غلام رضا سازگار
89/10/15
صفحه قبل
صفحه بعد