چو در دل دارم تمنای کربلای حسین ای خدای من
نصیبم کن بوسه بر حرم با صفای حسین ای خدای من
سرشتی چون مهر او در دل به دیدارش دل بود مایل
بهشتت باشد جهنم من بی لقای حسین ای خدای من
حسین جانم ای حسین جانم
حسین جانم ای حسین جانم
خوش آن روزی کاین قفس شکند استخوان تن پر هوس شکند
به پرواز آید کبوتر دل در هوای حسین ای خدای من
به جان داغی زان گلو دارم به دل عمری آرزو دارم
ببرد نای مرا دشمن همچو نای حسین ای خدای من
شود در میدان جانبازی هستیم را در پایش اندازی
سرم را از تن جداسازی در رضای حسین ای خدای من
نظر بر دل پر امیدم کن به کوی شهادت شهیدم کن
که تا باشم با حسین و با اولیای حسین ای خدای من
بریدم دل را ز دلبندان گسستم جان را از هر دو جهان
کرامت کن روی زیبا و دلربای حسین ای خدای من
دل و جان را خانه ی غم کن وجودم را غرق ماتم کن
چنان مستم کن که جان بدهم در عزای حسین ای خدای من
سر و تن باشد فدای حسین دل و جان مست ولای حسین
روم در نار بلای حسین از برای حسین ای خدای من
تو و جنت ما و کوی حسین دل ما و گفتگوی حسین
چه خوش باشد روبروی حسین در سرای حسین ای خدای من
گذشت از هستی برای او خدا نازد بر وفای او
خجل می گردد حدیث وفا از وفای حسین ای خدای من
به دل دارم مهر روی حسین مرا عفوم کن به سوی حسین
شفیع من آبروی حسین ای خدای حسین ای خدای من
پریشانم یک نگاهم کن
نگه بر روی سیاهم کن
حسین از هجر تو می سوزم
ترحم بر اشک و آهم کن
ندارم کس آشنایم شو
شهیدم کن خون بهایم شو
حسین جانم ای حسین جانم
حسین جانم ای حسین جانم
1389/2/23
صفحه قبل
صفحه بعد