من مگر کمتر ز تیغ و خنجرم
می زنم بوسه به حلقت دلبرم
بوسه گاه مصطفی بوسیدنی است
یاس حلقومت اخا بوئیدنی است
حسین من
قبل از آنکه بشکند آئینه ات
سینه اریان کن ببوسم سینه ات
رخصتی بوسه زنم بر روی تو
بوسه ای گیرم من از پهلوی تو
حسین من
نیزه و پهلوی تو ای وای من
دست شمر و موی تو ای وای من
فکر طفلانت نباش ای مهربان
من بلا گردانشان هستم به جان
حسین جانم
یا اخا دلواپس خواهر مباش
بی قرار پوشش و معجر مباش
تو به فکر یک کفن باش ای حسین
درپی یک پیروهن باش ای حسین
1387/9/22
صفحه قبل
صفحه بعد