بر خاک حجره، سر می گذارم
تنهای تنها، جان می گذارم
قاتل مرا کشت با کام عطشان
بابا رضا جان بابا رضا جان
در را برویم از کینه بسته
در انتظار مرگم نشسته
او می زند کف من می دهم جان
بابا رضا جان بابا رضا جان
آب خوش من، اشک روان بود
قوت و غذایم، زخم زبان بود
جرمم چه بوده، ترویج قرآن
بابا رضا جان بابا رضا جان
جسم بماند، از جور ایام
گه کنج حجره، گه بر روی بام
دیدم بسی من، ظلم فراوان
بابا رضا جان بابا رضا جان
مسموم وا اماما شهید وا اماما
1390/8/4
صفحه قبل
صفحه بعد