Back Home

اشعار محمل

اشعار اهل بیت علیه السلام


عید نجات عالم خلقت مبارک است
آوای وحی و لیله ی بعثت مبارک است

عید نزول سوره ی اقرأ به عقل کل
جشن کمال و علم و فضلیت مبارک است

ریحانه های زنده نهان گشته زیر خاک
عید حیات، عید ولادت مبارک است

عید نزول وحی الهی به احمد است
جان در طبق نهید که عید محمّد است
--
آوای وحی می رسد از شش جهت به گوش
بر قلب های مرده دمد روح از این سروش

از سنگ های غار حرا آید این ندا:
فریاد بی صدای خدا تا به کی خموش؟

اقرأ! بخوان! بخوان! که خدا گویدت بخوان
اقرأ! و ربک ای همه سر تا قدم خروش

اقرأ! بخوان! که قلب بشر بی قرار توست
فصل خزان گذشت؛ طلوع بهار توست
--
اقرأ! بخوان! که نور نبوت دمیده است
اضرب گذشت؛ نوبت اقرأ رسیده است

اقرأ! بخوان! بخوان! که خداوندگار تو
بهر نجات خلق، تو را برگزیده است

اقرأ! بخوان! که پیش تر از خلقت وجود
ذات خدا پیامبرت آفریده است

اقرأ! بخوان! که از همگان دلبری کنی
ما کبریایی و تو پیام آوری کنی
--
بنگر به کعبه ذکر بتان یامحمّد است
فریاد بی صدای جهان یامحمّد است

خورشید و ماه و قطره و دریا و کوه و دشت
با هم ندایشان همگان یامحمّد است

آوای اولیای خدا تا خدا خداست
هر لحظه با هزار زبان یامحمّد است

در پهن دشت ملک خدا انقلاب کن
با دست ما تو بتکده ها را خراب کن
--
ای کل وحی، در نفس جان فزای تو
دیگر به تخته سنگ حرا نیست جای تو

ما کرده ایم اراده که تا حشر، سرکشان
سر آورند یکسره بر خاک پای تو

ما کرده ایم اراده که بر قله ی کمال
باشد در اهتزاز، همیشه لوای تو

ای بت شکن که هست سر بت شکستنت
دست علی بود تبر بت شکستنت
--
تو پیش تر ز خلق و پس از خلق، رهبری
هم اولین رسول هم آخر پیمبری

پیغمبری به نام تو گردید ختم و بس
با آن که از تمام پیام آوران سری

از آدم و خلیل و کلیم و مسیح و نوح
ای برترین سفیر الهی تو برتری

تا روز حشر، زنده ی جاوید، دین توست
قرآن کتاب توست، علی جانشین توست
--
یاری که هست بر تو برادر فقط علی ست
پیروز بدر و خندق و خیبر فقط علی ست

شهر بزرگ علم الهی فقط تویی
این شهر را دری ست که این در فقط علی ست

شمشیرِ حق و شیر خروشان توست او
اعلام کن به خلق که حیدر فقط علی ست

تو جان جان عالمی و جان تو علی ست
ما حافظ توایم و نگهبان تو علی ست
--
امروز، اوج قله ی هستی سریر توست
خورشید بر فراز فلک سر به زیر توست

تا دین زنده ی تو نمیرد نوشته ایم
غار حرا مقدمه ای بر غدیر توست

تو شهریار عالم امکان محمّدی
حکم صریح ماست که حیدر وزیر توست

این نکته در صحیفه وحی تو خواندنی ست
بعثت اگر غدیر نباشد نماندنی ست
--
برخیز تا ابوذر و سلمان بپروری
مقداد در تجلی قرآن بپروری

در روزگار تیرگی و جهل و خودسری
اسلام آوری و مسلمان بپروری

برخیز تا به خُلق خوش و ذوالفقار عدل
در سینه ها محبت و ایمان بپروری

فرق صنم بکوب و سخن از صمد بگو
سنگت اگر زنند سپر شو احد بگو

باید رها خلایق از این خودسری شوند
رو سوی حق کنند و ز باطل بری شوند

باید کلاف جان همه گیرند روی دست
بازار یوسفی چو تو را مشتری شوند

تا مکتب تو زنده بماند چو نام تو
باید تمام امت تو حیدری شوند

آغاز کار تو همه نور و هدایت است
اما کمال مکتب تو در ولایت است
--
تو آفتاب و نور جهان گسترت علی ست
تو خود پیمبری و پیام آورت علی ست

حتی اگر تمام جهان دشمنت شوند
ما یاور توایم و همه لشکرت علی ست

با آن که هست بر سر دستت کتاب وحی
قرآن ناشناخته ی دیگرت علی ست

هرجا دلت گرفت سخن با علی بگو
حتی به جنگ بدر و احد یاعلی بگو
--
ای روی حق جمال منیر تو یاعلی
ای قله ی کمال سریر تو یاعلی

تنها نه در صحابه که در جمع انبیا
هرگز کسی نبوده نظیر تو یاعلی

ما از طریق تو به محمّد رسیده ایم
غار حرای ماست غدیر تو یاعلی

روز نخست تا که ولی آفریده شد
«میثم» هم از برای علی آفریده شد


غلامرضا سازگار



1395/2/14
صفحه قبل صفحه بعد