من که کبوتر دلم انس گرفته با رضا
می شنوم ز قدسیان زمزمه ی رضا رضا
ای به نثار مقدمت گوهر اشک دیده ام
ای به فدای جان تو، جان به لب رسیده ام
من به بهای هستیم، مهر تو را خریده ام
نیست به جز ولای تو، منشی و مرام ایده ام
مباد، سازد از درت خدا مرا جدا رضا
رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا
---
من که به بوی مغفرت به بارگاهت آمدم
شبی که سر زد از افق جمال ماهت آمدم
پناه ماسوی تویی، که در پناهت آمدم
نیازمندم و گدا، بر سر راهت آمدم
گر ز در برانیم کجا روم کجا رضا
رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا
--
به پیشگاه قدس تو اگر چه دست خالیم
اگر کسی نمی خورد،غم شکسته بالیم
اگر چه اشک من بود، گواه خسته حالیم
ولی به جان فاطمه محبم و موالیم
خوشم که دارم از جهان ولایت تو را رضا
رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا
--
اگر مرا از قیدغم ها رها کنی چه می شود؟
اگر نگاه مرحمت به کم کنی چه می شود؟
نظر به این کبوتر حرم کنی چه می شود؟
چو از کربلا به ما کرم کنی چه می شود؟
اگر از در برانیم کجا روم کجا رضا
رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا
1392/7/8
صفحه قبل
صفحه بعد