Back Home

اشعار محمل

اشعار حضرت رقیه (س)


با کاروان نیزه سفر می کنم پدر
با طعنه های حرمله سر می کنم پدر

مانند خواهران خودم روی ناقه ها
در پیش سنگ سینه سپر می کنم پدر

از کوچه نگاه وقیح یهودیان
با یک لباس پاره گذر می کنم پدر

حالا برو به قصر ولی نیمه شب تو را
با گریه های خویش خبر می کنم پدر

این گریه جای خطبه کوبنده من است
من هم شبیه عمه خطر می کنم پدر

با دیدن جراحت پیشانی ات دگر
از فکر بوسه صرفنظر می کنم پدر

شام سیاه زندگی ام را به لطف تو
خورشید روی نیزه، سحر می کنم پدر

امشب اگر که بوسه نگیرم من از لبت
در این قمار عشق ضرر می کنم پدر


وحید قاسمی
1389/9/17


صفحه قبل صفحه بعد