بارالها دل به محنت مبتلا شد
یاکه سوگ صادق آل عبا شد
واماما، وا غریبا، وا شهیدا
گلشن زهرا خزان گشته دوباره
داغ مادر زد به جان او شراره
پا برهنه سرگشاده در شب تار
می دویدم از پی خصم ستمکار
از شرار زهر کین در پیچ و تاب است
هم جگر صد پاره هم قلبش کباب است
در دم رفتن قرین شور و شین است
دیده گریان از غم قتل حسین است
از دو چشم فاطمه اشک روان است
قبر او ویرانه و در آفتاب است
تربت آن مقتدا زائر ندارد
رخ به روی قبر او مهدی گذارد
واماما، وا غریبا، وا شهیدا
1387/8/4
صفحه قبل
صفحه بعد