Back Home

اشعار محمل

اشعار امام سجاد علیه السلام


پیرمردِ بلا کشیده منم
پسرِ شاه سربریده منم

روضه خوانی که هرچه می گوید
با دوچشم کبود دیده منم

آنکه از ناقه دید بانوئی
پایِ یک بوسه شد خمیده منم

آن امامی که با تنی تب دار
عقبِ ناقه ها دویده منم

آنکه وقت فرار از خیمه
ناله‌ی دختران شنیده منم

آنکه در بین بوریا دلِ شب
پیکر یک امام چیده منم

آنکه درگوشه‌ی خرابه‌ی شام
دفن کرده گلی شهیده منم

همه‌ی روضه ها کنار، ولی
آنکه بازار شام دیده منم

روضه را باز میکنم امشب
سخن آغاز میکنم امشب
--
روضه در یک کلام وای از شام
دردِ بی التیام وای از شام

کاش مادر مرا نمی زائید
ناله های مدام وای از شام

ناسزاهای بد به ما گفتند
همه جایِ سلام وای از شام

آن دیاریِ که کرده بازی با
آبروی امام وای از شام

قافله تا غروب گیر افتاد
کوچه ها ناتمام وای از شام

دخترِ فاطمه اذیت شد
از نگاهِ حرام وای از شام

گذر از کوچه هایِ تنگِ یهود
آتشِ رویِ بام وای از شام

جایِ حیدر زگیسویِ دختر
می گرفت انتقام وای از شام

در میانِ چهار هزار رقاص
گریه در ازدحام وای از شام

سر و تشت و پیاله های شراب
چوبِ بی احترام وای از شام

لعنتی در کنارِ سر میریخت
میِ باقیِ جام وای از شام

سرخ موئی اشاره کرد و یزید
گفت : گفتی کدام؟؟وای از شام

من چهل سال گریه میکردم
با همین یک کلام وای از شام

قاسم نعمتی



1398/7/2
صفحه قبل صفحه بعد