هرگه که یاد آرم، زین آستانه مادر!
گردد ز دیده چون سیل، اشکم روانه مادر!
یاد آرم از صداى: یا فِضَّه یُ خُذِینى!
تا مى کنم نظاره، بر درب خانه مادر!
باللَّه على ست مظلوم، از روى توست پیدا
کز غربتش به صورت، دارد نشانه مادر!
گویى ز درد و محنت، دستت نداشت قدرت
موى مرا نکردى، امروز شانه مادر!
لب بسته اى ز یا رب، جاى تو این دل شب
ریزد ز چشمْ زینب اشک شبانه مادر!
غلام رضا سازگار « میثم »
90/2/16
صفحه قبل
صفحه بعد