نیش مسمار اگر لب به سخن وا می کرد
پرده از راز غم فاطمه بالا می کرد
آستان در اگر حقّ تکلّم می داشت
دشمنان را همه زان واقعه رسوا می کرد
مجری توطئه اهل سقیفه که ز خشم
در آتش زده را با لگدش وا می کرد!
دوخت بر سینه ی زهرا در آتش زده را
زینب از پشت در این صحنه تماشا می کرد
بین دیوار و در خانه به زهرا چه گذشت؟
کز خدا مرگ به صد ناله تمنّا می کرد
به چه جرمی گل امّید علی پرپر شد؟
خصم بدکیش چه با شاخه ی طوبی می کرد؟
سند غربت و مظلومی زهرا و علی
محسن آن غنچه ی پرپر شده امضا می کرد
داد بر اهل ولا درس فداکاری را
آن که یاری ز علی یکّه و تنها می کرد
گه ز بازو و گه از پهلوی بشکسته و گاه
شکوه از ضربت آن سیلی اعدا می کرد
بعد از آن واقعه ی تلخ فدک تا دم مرگ
بر علی صورت نیلی شده اخفا می کرد
1390/12/23
صفحه قبل
صفحه بعد