Back Home

اشعار محمل

حضرت زهرا سلام الله علیها


از لاله زار توحید آتش زبانه می زد
گل گشته بود پرپر، بلبل ترانه می زد

در گلشن ولایت، یک نوشکفته گل بود
گر می گذاشت گلچین، آن گل جوانه می زد

من ایستاده بودم دیدم که مادرم را
دشمن گهی به کوچه، گاهی به خانه می زد

گاهی به پشت و پهلو گاهی به دست و بازو
گاهی به چشم و صورت گاهی به شانه می زد

گردیده بود قنفذ هم دست با مغیره
او با غلاف شمشیر این تازیانه می زد

وقتی که باغ می سوخت، صیاد بی مروت
مرغ شکسته پر را در آشیانه می زد

با چشم خویش دیدم جان دادن پدر را
از ناله ای که مادر در آستانه می زد

این روزها که می دید موی مرا پریشان
با اشک دیده می شست با دست، شانه می زد

هنگام شرح این غم، از قلب زار (میثم)
مانند خانه ی ما آتش زبانه می زد

غلامرضا سازگار
نخل 2 ص 209
1389/2/17
صفحه قبل صفحه بعد