پشت در انبار هیزم گشته بود
خانه در انبوه آن گم گشته بود
هرکه غائب بود در قتل خلیل
آمد و آتش زدن را شد کفیل
این طرف غوغای چهل نامرد بود
آنطرف یک یاس چهر زرد بود
این طرف پایه گذاران جفا
آن طرف یک داغدار مصطفی
این طرف چهل زورگوی نانجیب
آنطرف یک حامی مرد غریب
تا که آتش جای خود را باز کرد
کار خود را با سوختن آغاز کرد
دیگر آتش ذره ای غیرت نداشت
شعله را در دامن زهرا گذاشت
نا گهان شد ناله زهرا بلند
عرش رحمان شد ز آهش درد مند
آتش افتاده میان منزلش
گم شده در شعله ها آهِ دلش
آسمان پر دود و پنهان آفتاب
چهره ی خورشید در زیر نقاب
وای اگر پرسند مردان یهود
علت این آسمان پر زدود
می رود از شهر یثرب آبرو
از چه گشتند با حق آبرو
1395/12/9
صفحه قبل
صفحه بعد