من شنیدم تو مدینه به زخم دل نمک زدن
دست علی که بسته بود فاطمشو کتک زدن
من نمیگم یکی بیاد دست علی رو وا کنه
یکی بیاد مغیره رو از مادرم جدا کنه
یکی بیاد تو این کوچه به مادرم کمک کنه
اشک حسین و پاک کنه به خواهرم کمک کنه
چشم فلک تا به حالا غریبی اینطور ندیده
چهل تا مرد جنگی و یه مادر قد خمیده
فضه داره با ناله هاش قلبمو از جا میکنه
هرکی با هرچی دستشه مادر مارو میزنه
---
دنبال حیدر می دوید
از سینه اش خون می چکید
شکر خدا زینب ندید
زینب نگاهش بر در است
در ذکر مادر مادراست
بگرفته او دامان من
زهرای من زهرای من
بودی چراغ خانه ام
تاریک شد کاشانه ام
در بین آن دیوار و در
دادی تو شش ماهه پسر
89/10/20
صفحه قبل
صفحه بعد