گفتم از درد نهان یار به من می گوید
یا که مخفی به حسین و به حسن می گوید
نه حسین و نه حسن را زغمش داد خبر
نه به زینب نه به فضه نه به من می گوید
نه زمحسن نه زصورت نه زسینه نه زدل می گوید
نه زبازو نه زپهلو نه زتن می گویید
گوش او ناله ی جانسوز مرا می شنود
چشم هایش به من از ضعف بدن می گوید
هر گه از پیکر آزرده ی او می پرسم
عوض او در و دیوار سخن می گوید
نقش هر غصه ی او پیش دو چشم تر من
قصه ها از غم و اندوه و محن می گوید
آنچه را با حسنین و به من و فضه نگفت
شب غسل بدنش خون کفن می گوید
حق زهرا همه شد غصب و، زبان میثم
لعن بر طایفه ی عهد شکن می گوید
نخل 1، ص 136
90/2/10
صفحه قبل
صفحه بعد