والطور دل به طور ولایش اقامت است
واللیل لیله ی شرف است و کرامت است
والعصر عصر منزلت است و زعامت است
والشمس روز جلوه ی شمس امامت است
عید خدای عزّوجلّ عید احمد است
عید غدیر دوم آل محمّد است
---
عید صعود آدم و میلاد خاتم است
عید نزول حضرت عیسی ابن مریم است
عید ظهور منجی اولاد آدم است
یک عید نه، تجلی اعیاد عالم است
شب رخت بسته صبحدم نصر آمده
عید امامتِ ولیِ عصر آمده
---
عید امید سلسله ی انبیاست این
عید نزول مصحف نصر خداست این
ای اهل آسمان و زمین عید ماست این
مستضعفان به پیش! که عید شماست این
عالم به ظلِّ رایت توحید مهدیاند
اعیاد ما مقدمه ی عید مهدیاند
---
مهدی که سکه ی ابدیت به نام اوست
مهدی که حکم آدم و خاتم پیام اوست
مهدی که آرزوی خلایق قیام اوست
مهدی که منجی بشریت نظام اوست
پیراهن بلند امامت به پیکرش
شمشیر شیر حق به کف عدلْگسترش
---
بر اوج کائنات لوای گشاده اش
آزادگان به سلسله گردننهاده اش
سرهای سرکشان به زمین اوفتاده اش
گویی که بسته کار فلک با اراده اش
هر چند شهر کوفه بوَد پایگاه او
یک لحظه هست بر همه عالم نگاه او
---
او شهریار عالم و عالم حضور اوست
خورشید را بشارت صبح ظهور اوست
سروِ قد کلیم خدا، خم به طور اوست
نعش ستمگران همه فرش عبور اوست
بوجهلها به چرخ کشد سر، خروششان
«تبت یدا ابی لهب» آید به گوششان
---
گیرید از جمال محمّد نشانیاش
بر تن چو انبیاست لباس شبانیاش
چشم زمین به شعشعه ی آسمانیاش
بر چهره بنگرند به سن جوانیاش
خوبان گرفته جان پی قربانیاش همه
پیران دهر طفل دبستانیاش همه
---
اوّل به کعبه عالمیان را صدا کند
خود را معرفی چو رسول خدا کند
با یک ندا قیامت کبری به پا کند
ملک حجاز را نفسش کربلا کند
باشد هماره پشت سر او دعای ما
او پای کعبه روضه بخواند برای ما
---
آن روز روز عزّت و اقبال میشود
مفتوح، باب کعبه ی آمال میشود
با نطق او خطیب حرم لال میشود
روز ولایتِ علی و آل میشود
سازد برای فتح فراهم زمینه را
تسخیر میکند به سپاهش مدینه را
بر تشنگان سقایت جام ولا کند
بعد از مدینه رو به سوی کربلا کند
ننگ بنی امیه همی بر ملا کند
نابودشان به تیغه ی شمشیرِ «لا» کند
دریا کند ز اشک مصیبت دو عین را
گیرد به دوش پرچم سرخ حسین را
---
ای آه سینه سوز علی ذوالفقار تو
ای آل فاطمه همه امیدوار تو
با یک نفس تمام خزانها بهار تو
شمشیر انتقام تو چشم انتظار تو
«یاصاحبالزمان به ظهورت شتاب کن»
«عالم ز دست رفت، تو پا در رکاب کن»
---
باز آ که فتح با دم تیغت خدا کند
باز آ که شیعه در قدمت جان فدا کند
باز آی تا مسیح به تو اقتدا کند
تا کی تو را امام شهیدان صدا کند؟
بازآ که سینه ی شهدا بیقرار توست
بازآ که چشم فاطمه در انتظار توست
---
تو غایب استی و دل عالم اسیر توست
بالله قسم سلاله ی آدم اسیر توست
بیش از هزار سال محرّم اسیر توست
یک عمر طبع خسته ی «میثم» اسیر توست
تنها امید آل پیمبر تویی تویی
منجی خلق اوّل و آخر تویی تویی
89/11/20
صفحه قبل
صفحه بعد