Back Home

اشعار محمل

اشعار اهل بیت علیه السلام


امشب بهشت را به تماشا گذاشتند
امشب نمک به سفره ی دنیا گذاشتند

امشب به روی دامن نرجس از آسمان
ماهی به نام مهدی زهرا گذاشتند

امشب به خانه ی حسن عسگری برو
چون راه را برای همه واگذاشتند

از بس که آمدند پی دستبوسی اش
از بس زیاد دل روی دل جا گذاشتند!

یوسف ببین که آخر صف ایستاده است
او را برای نوبت فردا گذاشتند

لیلا صفات ها همه مجنون صفت شدند
از عشق، سر به دامن صحرا گذاشتند

امشب پدر به خال پسر بوسه می زند
کعبه به روی سنگ حجر بوسه می زند
--
از یک طرف شبیه نبی با ملاحت است
از یک طرف شبیه علی با عطوفت است

از یک طرف چو مادر سادات غرق نور
از یک طرف شبیه حسن با صلابت است

با این همه صفات جمال و جلالی اش
درسی که از حسین گرفته شجاعت است

چشمش غضب ز حضرت عباس دارد و
ابروی این پسر خودِ تیغ ولایت است

مثل علی اکبر ارباب قد رشید
مانند عمه زینب خود با ابهت است

دست توسل همه ی انبیا به اوست
از بس که کار دست کریمش کرامت است

طاووس جنت آمده زیباتر از همه
آقای آسمانی و آقاتر از همه
--
او می رسد که عدل علی را به پا کند
درد طبیب های جهان را دوا کند

او می رسد که تربت مادر عیان شود
بعد از مدینه روی به کرببلا کند

دارم به روز آمدنش فکر می کنم
وقتی برای فاطمه گنبد بنا کند

عیسی مسیح می رسد از قلب آسمان
تا این که در نماز به او اقتدا کند

بر کعبه تکیه می زند و قصد کرده است
با صوت حیدری همه مان را صدا کند

ای کاش روز آمدنش بین آن همه
ما را خودش برای سپاهش سوا کند

چون صاحب صفات جلالی حیدر است
او لایق عماعه ی سبز پیمبر است
--
آقای من تمامی جان ها به دست توست
رمز عروج عالم بالا به دست توست

ای وارث تمام ذوات مقدسه
باران و رود و چشمه و دریا به دست توست

ما غصه ی بهشت خدا را نمی خوریم
وقتی کلید جنت الاعلی به دست توست

پرونده ی قبولی ما را رقم بزن
مهر قبول و جوهر و امضا به دست توست

هرگز زمین نخورده عَلَم یابن العسگری
روز ظهور پرچم سقا به دست توست

تعجیل کن که فاطمه چشم انتظار توست
چون انتقام حضرت زهرا به دست توست

تو می رسی و ارض و سما می شود بلند
در زیر پات عرش خدا می شود بلند
--
ماندم چگونه نام شما را صدا کنم
ماندم چگونه روی به سوی شما کنم

چندی ست جمکران، دل ما را نبرده ای!
تا این که در نماز برایت دعا کنم

کارم بدون تو همه دم معصیت شده
من در گناه هم نشد از تو حیا کنم

شرمنده ام که نوکر خوبی نبوده ام
آقا نشد که دِین خودم را ادا کنم

شرمنده ام به جای دعای سلامتی
روزی هزار با به قلبت جفا کنم

با حال معصیت به خدا می شود مگر
شب های جمعه رو به سوی کربلا کنم

برگرد و مردهْ دل من را حیات بخش
برگرد و جان بده به دلم ای نجات بخش


مهدی نظری


1398/1/31
صفحه قبل صفحه بعد