نویسنده کتاب ملاقات با امام زمان گفته است :
مرحوم شهید حجت الاسلام و المسلمین جناب حاج سید عبدالکریم هاشمی نژاد استادی داشت به نام آقای شیخ علی فریده الاسلام کاشانی .
ایشان نقل می کرد که شبی مرحوم استادم در ایوان اطاق فوقانی که در قم بودیم رو به حیاط منزل ایستاده بود و حضرت بقیه الله ارواحنا فداه را با زیارت آل یس زیارت می کرد و با آن حضرت مناجات می نمود .
من هم در کنار او منقل را برای کرسی درست می کردم یعنی آتش را باد می زدم تا برای زیر کرسی آماده شود . ناگهان دیدم مرحوم استاد تکانی خورد و حال توجه اش بیشتر شد و گریه اش شدت کرد من سرم را بالا آوردم تا ببینم چه خبر است با کمال تعجب دیدم : حضرت بقیه الله علیه السلام در میان زمین و آسمان مقابل استادم ایستاده و تبسم می کند و من در آن تاریکی شب تمام خصوصیات قیافه و حتی رنگ لباس آن حضرت را می دیدم . سپس سرم را پایین انداختم باز دو مرتبه که سرم را بالا کردم آن حضرت را با همان قیافه و همان خصوصیات دیدم .
بالاخره چند بار این عمل تکرار شد و در هر مرحله جمال مقدس آن انداختم را مشاهده می کردم . تا آنکه در مرتبه آخر که سرم را انداختم متوجه شدم که استادم آرام گرفت وقتی سرم را بالا کردم و به طرف آن حضرت نگاه نمودم دیگر آن آقا را ندیدم معلوم شد که مناجات استادم با رفتن آن حضرت تمام شده است .
وقتی من و استادم پس از این جریان در میان اطاق زیر کرسی نسشته بودیم استادم به گمان آنکه من چیزی ندیده ام می خواست موضوع را از من کتمان کند، من ابتدا به او گفتم : استاد شما اقت را به چه لباسی می دیدید؟ او با تعجب از من سؤال کرد و گفت : مگر تو آن حضرت را دیدی؟ گفتم : بلی . با لباس راه راه و عمامه سبز و قیافه ای جذاب که خالی د رکنار صورت داشت و خلاصه آنچه از خصوصیات در آن حضرت دیده بودم به او گفتم به او گفتم و او مرا تصدیق کرد و تشویق نمود و خوشحال شد من لیاقت ملاقات با امام زمان علیه السلام را پیدا کرده ام .
1389/1/16
صفحه قبل
صفحه بعد