Back
Home
اشعار محمل
اشعار قاسم بن الحسن
صفحه اصلی
قاسم ابن الحسن
2
این پسر کیست؟ که گل صورت او دزدیده است
بس که میدان رفتن تو، بر عمویت مشکل است
ای مرگ احلی من عسل در باور تو
چون گلِ باغ حسن از خیمه گاه آمد برون
بحر طویل
گلبرگ های یاسمنت زیرو رو شده
حسین ای همه عالم فدای قاسم تو
آمدم جان عمو اشک فشان در بر تو
چه خوش است رنج و محنت، به ره وفا کشیدن
آمد از خیمه همچو قرص قمر
قاسم آن نو باوه باغ حسن
به زلفای سیاهت، ازخون حنا کشیدی
این جوان کیست که گل صورت از او دزدیده است
اگر چه لعل تو آب و تن تو تاب ندارد
این گل تر ز چه باغی است؟ که لب خشکیده است
چون عزیز مجتبی در خون تپید
لاله ی سرخ پرپرم قاسم
کوری چشم عدو قاسم رعنا دارم
این تن غرقه به خون مصحف پامال من است
ای عمو! تنها امیدم در رهت ترک سر است
قاسم به نزد شاه دین با چشم گریان آمده
ابر زخمت دوباره بارش کرد
چشم هایش همه را یاد مسیحا انداخت
سینه ات را مادرانه هر نفس بوسیه ام
جان سپر، شمشیر آه دل، زره پیراهنم
ای گل چنان نسیم مرو از برابرم
سیزده آیینه می رویید از تابیدنش
کیست ماهی که چنین چهره بر افروخته است
گوهر یکتای عشق دُرّ یتیم حسن
بازم از واقعه دشت بلا یاد آمد
2