شادم از اینکه گویم ارباب من حسین است
وقت نماز عشقم، محراب من حسین است
با اینکه بد غلامم، چون او بود امامم
بی تاب او منم من، بی تاب من حسین است
در بین میهمانی، هنگام میزبانی
در شادی و عزاها، آداب من حسین است
باغ و بهار و ابرم، اوج قرار و صبرم
در شام تار قبرم، مهتاب من حسین است
در خانه ی مماتم، آیند چون نکیرین
پرسند اگر ز دینم، جواب من حسین است
ذکری به غیر ارباب بر لب نیاورم هیچ
پرسند اگر ز قرآن، قرآن من حسین است
خیزم اگر به محشر، نزد خدای اکبر
در حال استغاثه، خطابِ من حسین است
هر کس دری به جنّت، دارد برای رفتن
باب الحسین اگر هست پس باب من حسین است
جانِ کلام و حرفم، شه بی زیاد و بی کم
شادم از اینکه گویم ارباب من حسین است
1394/11/2
صفحه قبل
صفحه بعد