عالم همه دیوانه ی ایمان حسین است
دعوت شده بر سفره ی احسان حسین است
این رود خروشنده که بی همهمه جاریست
افکنده سرش از لب عطشان حسین است
تنها نه فقط عرش٬ که صحرای قیامت
گمگشته ی ژرفای بیابان حسین است
گو نوح پیمبر به جهان آید و بیند
دنیا همگی غرقه ی طوفان حسین است
دنیا پی یوسف بُود اما به حقیقت
یوسف به تمنای دو چشمان حسین است
مهتاب که سهل است٬ همین چهره ی خورشید
نقشی ز چراغانی ایوان حسین است
خواهم ز خداوند به هنگام وفاتم
گویند که جان داده به ایمان حسین است
سید محمد طه شیخ الاسلام
1395/6/1
صفحه قبل
صفحه بعد