هر شب میگم ای دل امون از زمونه
دنیا با آل علی نامهربونه
هر بار به بچشو می سوزونه
داره بارون می باره
دوباره اشکایای طفلی روونه
آخه دشمنای باباش جوونه
با آتیش اومدن در خونه
داره بارون می باره
شاهد من شب و ماه و ستاره
که میدوید آقام پی یک سواره
افتاد تو کوچه نفسش به هر شماره
داره بارون می باره
شاهد من شب است و ماه و ستاره
که میدوید آقام پی یک سواره
افتاد تو کوچه نفسش به هر شماره
چرا بارون می باره
به یاد بابای خسته افتاده
به یاد دستای بسته افتاده
به یاد پهلو شکسته افتاده
داره بارون می باره
یاد دلهای در تلاطم افتاده
یاد آتیش و یاد هیزم افتاده
یاد جسارتای مردم افتاده
داره بارون می باره
شب بود و مثل روز ولی آقام میدید
که مادر دنبال حیدر میدوید
میدید از پهلوی اون خون می باره
داره بارون می باره
یه روز برات یه گنبد طلا می سازیم
شبیه گنبد امام رضا می سازیم
1389/6/26
صفحه قبل
صفحه بعد