Back
Home
اشعار محمل
اشعار طفلان حضرت زینب (س)
صفحه اصلی
طفلان زینب
گردش چرخ ببین روی به دلبر زده ام
تا صوت قرآن از لب آنها می آید
همچون غریبه با من دلخسته تا مکن
اگر که درد تو در ناله ام اثر دارد
گیرم که رد کنی دل ما را خدا که هست
بود زینب را دو مه سیما پسر
ای فدای دل منوّرتان
کودکانی عاشق و دلداده پروردم حسین
زینب آمد دست طفلانش به دست
زینب که بود عالم غم را خدای صبر
دوباره در دل من خیمه عزا نزنید
دوبیتی
چگونه آب نگردم کنار پیکرتان
فرصت کم است دامن من را رها کنید
قامت کمان کند که دوتا تیر آخرش
زینب گرفت دست دو فرزند نازنین
شد چون شه دین، در صف کین، بی کس و یاور
گاه لیلایی و گهی مجنون
تن من را به هوای تو شدن ریخته اند
بهترین بنده ی خدا زینب
آن شبی که کاروان رفت از حرم
هاجر کرب و بلایم یا حسین
دوست دارم این دو گل را نذر چشمانت کنم
ای برادر که به خون خفته همه لشکر تو
تا نفس دارید بهر غربتش کاری کنید
این دو فرزندان بنت الحیدرند
بهترین بنده ی خدا زینب
نام زهرا اذن میدان می دهد
گلاب می چکد از گیسوان شانه شده
کاش مشمول دعاهای پیمبر بشویم
تن من را به هوای تو شدن ریخته اند
رخصت بده دو طفل خودم را فدا کنم