Back
Home
اشعار محمل
حضرت زهرا سلام الله علیها
صفحه اصلی
حضرت زهرا
به روی شانه ها تابوت می رفت
خدا مادرم را کجا می برند
کمی از غسل زیر پیرهن ماند
گفتم از درد نهان یار به من می گوید
آن شب که شب از صبح محشر تیره تر بود
پرپر شدن گلم به چشمم دیدم
پنهان شدی ای ماه علی از نظر امشب
ساعت سخت فراق آغاز شد
خداحافظ ای روح شرم و عفاف
دخترم خوش آمدی جای تو در دنیا نبود
کنار بستری خاموش و غمناک
نیمه شب، اشک، عزا، آه چه غوغا شده بود
هر چه بود، از در و دیوار خودم فهمیدم
وقتش شده غسلت دهم زهرا! چگونه؟!
آن شب علی(ع) فضا را،معراج آه می کرد
با رفتنش تمامی غم ها به من رسید
مراد شستن دست علی ز دنیا بود
چشم کسی نشد به دو عالم تر اینچنین
کار تنش زیاد ولی وقت من کم است
با رفتنت خالی مکن دور و برم را