Back
Home
اشعار محمل
حضرت زهرا سلام الله علیها
صفحه اصلی
حضرت زهرا
خبر رسیده که این روز ها علی تنهاست
اى قرار جان ز داغت بى قرارى می کنم
ای خوش آن روزی که ما، در خانه مادر داشتیم
تا نهان زیر گِلت ای گُل رعنا کردم
چاره ساز همه بیچاره شده
قرار بعدی ما ظهر روز عاشورا
من آن بی بال و پر مرغم که تو بال و پرم بودی
دیگر امشب به مدینه خبر از فاطمه نیست
به وقت مرگ پر کردم ز خون چشم تر خود را
یاد آن روزی که ما هم سایه بر سر داشتیم
دوبیتی
اى مادر حسین و حسن! دیده باز کن
رفتی مرا به وادی غم واگذاشتی
اشک من امشب گلاب تربت یارم شده
همه گفتند: على بعد وى از پا افتاد
خداحافظ ای کوچه های مدینه
دیگر آن خنده ی زیبا به لب مولا نیست
آسیابت یک طرف افتاده بستر یک طرف
خداحافظ ای یاور نیمه جانم
بی تو کبوتر دلم به سینه پر نمی زند
رفتی ولی نرفته گلم بوی تو هنوز
همسایه ها به مجلس ختمت نیامدند
حدیث درد مرا آب و تاب لازم نیست
هنو یادمه حرم آتیش گرفت