Back
Home
اشعار محمل
امام زمان (سلام الله علیه)
صفحه اصلی
صفحه :
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
سوختم زآتش هجران
همه هست آرزویم
در رهی دیدم مهی
مانده ام باغم هجران
دوست دارم نگات کنم
ترسم توبیایی
الا که راز خدایی خدا کند
خوشا دردی که درمانش توباشی
از حجر تو طبیعت ما گریه می کند
مردم دیده به هر سو
چه جمعه ها که یک به یک
فروغ بخش شب انتظار
در دل خود کشیده ام
خوب است ماهم مثل باران
من کیم تا تو بیایی به سر
کاش شام غم اورا
نشسته ام سر ره تاکه
نسیم صبح سعادت
دیده گریانم هنوز
دوباره روز ما رفت و
مهدی زنوکر سیر نیست
من که هر شام وسحر
یک عمر دویدیم
چه خوشست من بمیرم
صفحه :
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
-----
چه خوش است صوت قرآن زتو دلربا شنیدن
به رخت نظاره کردن سخن خدا شنیدن