Back
Home
اشعار محمل
امام زمان (سلام الله علیه)
صفحه اصلی
صفحه :
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
جمعه ها را همه از بس که شمردم بی تو
دیدن روی شما کاش میسّر می شد
ای بهترین بهانه خلقت ظهور کن
گل رخسار زیبایت بهاری می کند ما را
نگاه رحمتت بر ماست، می دانم که می آیی
تا کی به پس پرده نهان چهره ماهت
دلم ز دوری رویت قرار و تاب ندارد
تا کی به اشک و آه تمنا کنم تو را
چشم آلوده کجا، دیدن دلدار کجا
قسمت نشد که گاه به گاهی ببینمت
جانا ز فراق تو این محنت جان تا کی
مه مبارک در ابر آرمیده بیا
من گریه میکنم که تماشا کنی مرا
الا که صاحب عزای تمام غم هایی
این جشنها برای من آقا نمی شود
عشق از سرای این دل من پا نمیشود
خورشید رخ مپوشان در ابر زلف، یارا
درد فراق، ساده مداوا نمی شود
به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد
ای آفتاب زهرا عَجّل علی ظهورک
وقت است که از چهره ی خود پرده گشایی
شدم بر صورتی عاشق که بر مه می کند غوغا
مرا گویی که چونی؟ چونم ای دوست
درد فراق یار را من به بیان و گفتگو
یا رب زغمش تا چند اشکم ز بصر آید
من گریه می ریزم به پای جاده ات، تا
فانی ام آغاز و پایانی ندارم جز خودت
---
صفحه :
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10