Back
Home
اشعار محمل
امام زمان (سلام الله علیه)
صفحه اصلی
صفحه :
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه
ای طبیبم به سر بستر بیمار بیا
چرا ز کوی عاشقان دگر گذر نمی کنی
کاش از لطف شبی یاد زما می کردی
جمعه ها طبع من
آیا شود که یکبار
کی شود از تو بیاید خبری
رها کنید دگر
چی میشه عزیز زهرا
آفتابا بسکه پیدایی
یک شب بیا ستاره بریزم
تو دلم یه دنیا حرفه
باز هم ای صبح جمعه آمدی
چه انتظار عجیبی
همه جا بروم به بهانه تو
خوش آن صبح وصالی
چون مهر به نور خود
عمر را پایان رسید و
باید سلام کرد
عمری به آرزوی وصال توسوختیم
از همه سو می دمد
ای دل رنجور مرا مشتعل
هر شب به دل غم زده
دیگر دل شیدا زده ام
گفتم که: روى خوبت
اى غایب از نظرها
-----
صفحه :
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
چه خوش است صوت قرآن زتو دلربا شنیدن
به رخت نظاره کردن سخن خدا شنیدن