Back
Home
اشعار محمل
امام زمان (سلام الله علیه)
صفحه اصلی
صفحه :
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
چشمم به جز بروی تو بینا نمی شود
ای واسطه ی فیض دو سرا آجرک الله
چه حکایتی کنم از رخت که تو رمز کنز حکایتی
چه غم اگر، که نگاه همه جوابم کرد
از غم ِ هجر دلم شوق گریبان دارد
بوی از یار مرا بی سرو سامان کرده
تو غایبی و بود خلق عالمت به حضور
میرسی بر خط دوران عاقبت
خدا کند که کسی حالتش چوما نشود
همیشه کوچه ما عطری از شما دارد
به کربلای دلم هر شبی شب جمعه است
چه تلخ می شود این لحظه ها بدون شما
ای یادگار عترت و قرآن بیا بیا
ای دادخواه عترت و قرآن بیا بیا
زخم دل هجران زدگان را تو شفایی
کسی که بی تو سر صحبت جهانش نیست
آن دل که به یاد شما نبود
با چشم شهر آشوب خود ما را زلیخا می کنی
تو چون به جلوه در آیی سپیده خواهد شد
دوست دارم دیده را فرش کف پایت کنم
ای آنکه در نگاهت حجمی ز نور داری
مى شود فرصت دیدار مهیّا حتماً
چه وقتها که برایت دعا نکرده دلم
طالب خون خدا متی ترانا و نراک
---
صفحه :
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10