Back
Home
اشعار محمل
امام زمان (سلام الله علیه)
صفحه اصلی
صفحه :
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
قصه ی چون من گدایی پیش سلطان کی رسد؟
هرچه کردم تا ببینم روی ماهت را نشد
شنیدم قصد برگشت از سفر داری،خدا را شکر
من کجا؟ یار کجا؟ طالع بیدار کجا
برهم زنید یاران این بزم بى صفا را
بی تو در ملک دلم لطف و صفا نیست که نیست
آلوده دل کجا و دمی آرزوی تو
کسی که دل به تو داد اعتنا به جانش نیست
فراق روی تو از احتضار سخت تر است
عاشق آن است که یا دیده به گل وا نکند
خضر عمریست که سرگشته کوى تو بود
دلبرا، دست امید من و دامان شما
دل که آشفته ی روی تو نباشد، دل نیست
خم ابروی کجت قبله محراب من است
سحر نوید دهد صبح نور نزدیک است
دعا کنید که این شام غم سحر گردد
دلم خوش است که عمری به پای گل، زارم
ز درد هجر بسازید،چاره جز این نیست
گردیدن دور حرمم گشته بهانه
هستم گدای کوی تو، چشمم بود بر سوی تو
بیا که از قدمت سبزی بهار بیاید
غم مخور ایام هجران رو به پایان میرود
خستگان عشق را ایام درمان خواهد آمد
ما را به یک کلاف نخ آقا قبول کن
مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید
---
صفحه :
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10