Back
Home
اشعار محمل
اشعار امام کاظم علیه السلام
صفحه اصلی
امام کاظم علیه السلام
سالها کنج قفس تنها و بی غمخوار بودم
ای به زندان کرده خلوت با خدا موسی ابن جعفر
من که بی تقصیر در زندان گرفتارم خدایا
دلم از دوری اهل وطنم می سوزد
هرکجا مرغ اسیری است زخود شاد کنید
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
من و توسل به صحن و سرای موسی بن جعفر
شکسته بالم و صیاد گرم آزاراست
با تو چه کرده طعنه دشنام کای عزیز
پربسته بود، وقت پریدن توان نداشت
زندانی که غیر از خدا در نظر نداشت
آهسته گذارید روی تخته تنش را
امام هفتم ما پاره پاره شد جگرش
بیهوده قفس را مگشایید پری نیست
ما شیعیان مکتب موسی بن جعفریم
دستی رسید بال و پرم را کشید و رفت
آسمان را به روی تخته ی در می بردند
کیست این مرد که اوصاف پیمبر دارد
السلام علی الْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ السُّجُونِ
و ظُلَمِ الْمَطَامیرِ
ذِی السَّاقِ الْمَرضُوضِ
بِحَلَقِ الْقُیُودِ
الْجَنَازَةِ الْمُنَادَى عَلَیْهَا بِذُلِّ الاسْتِخْفَافِ
وَ الْوَارِدِ عَلَى جَدِّهِ الْمُصْطَفَى وَ أَبِیهِ الْمُرْتَضَى وَ أُمِّهِ سَیِّدَةِ النِّسَاءِ
بِإِرْثٍ مَغْصُوبٍ وَ وِلاءٍ مَسْلُوبٍ وَ أَمْرٍ مَغْلُوبٍ
وَ دَمٍ مَطْلُوبٍ وَ سَمٍّ مَشْرُوبٍ