Back
Home
اشعار محمل
اشعار اربعین امام حسین علیه السلام
صفحه اصلی
اربعین
2
گمانم کربلا شد عمه نزدیک
شکسته بال ترینم، کبود می آیم
چشم گریان سویت از شام خراب آورده ام
آنچه از من خواستى، با کاروان آورده ام
اربعین آمد دلم را غم گرفت
کربلا بود ولی وه که چه غوغایی داشت
ای ساربان آهسته ران دارد توانم می رود
بی تو دلم، بسمل بیبال بود
ما را که غیر داغ غمت بر جبین نبود
گمان بر ماندن و قبر تو را دیدن نمیبُردم
عذار نیلی و قدّ خم و چشم تر آوردم
به کربلای تو، یک کاروان دل آوردم
پس از تو جان برادر، چه رنجها که کشیدم
هرگز نمیشد خواهرت اینجا نیاید
باور نمی کنم که رسیدم کنار تو
رسیده ام سر خاکت که زار گریه کنم
غم مرا همه با طعنه چاره می کردند
ببین گرفته صدای من از صدا زدنت
چگونه با تو بگویم چگونه خواهر رفت
اگر چه در سفر شام، رنج و صدمه کشیدم
ای کربلا! ای کعبه ی عشق و امیدم
دوبیتی
دردها می چکد از حال و هوای سفرش
با دست بسته هست ولی دست بسته نیست
حال مسافران به درد آشنا ببین
اربعین آمد و اشکم، ز بصر می آید
همه دیدند که یک شیشه ی صبر افتاده
بنازم آنکه دایم گفتگوی کربلا دارد
ای همیشه خواهر غم پرورم
از من مپرس زینب من معجرت چه شد
یک اربعین به نیزه سر یار دیده ام
یا اخا دستی برون از خاک کن
ایام اربعین تو یا صبح محشر است؟
2